سردارعیوض خان رهبر شجاع و عالیقدر کورد که بخاطرعزت فرهنگ و هویت ملت کورد درخراسان، در سال 1890 به پاس بازپس گیری شهر کوردنشین فیروزه به قیام برخاست، روح ناآرامی که کالبدش را به تپش درآورد و راهی ستیغ قلههای افتخار ساخت.
فرهنگ زلال کوردی ، چشمه ای جوشان است که ازکوهسار کهن عزت و سربلندی ملت کورد جاری است. ایران پهناور خانهء بزرگ همه اقوام و ملیتهای ساکن آن است. ساکنان این آب وخاک که سردرآفتاب دارند و دیده دردور دستها تا بیگانه را در این خانه راه و جایی نباشد و چه زیبا تاکنون ایستاده اند، افسوس که حاکمین غاصب و تمامیتخواه، آنان را از حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، مدنی، اقتصادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش محروم داشتهاند.
کوردهای خراسان که بعد از کوچ اجباری به این دیار، بعنوان مرزبانان شمال شرقی ایران زمین معروف شدهاند، گاه زمزمهء ملایم جویبارعشق و شور و شکوه بودهاند، و گاه دربرابر دشمن (داخلی و خارجی) به توفان و تندرصاعقه بدل شدهاند، هر پلید اندیش متجاوزگری؛ چه به سرزمین و چه به فرهنگ، زبان، آداب و رسوم کوردی را به زانو کشیدهاند. کردهای شمال خراسان، درفش کاویانی (منسوب به کاوه آهنگر که سر سلسلهء ایل بزرگ کاوانلوئی میباشد) وعزت ملیت کورد را بر دوش کشیده اند و به همراه سایر ملیتهای ایران، زیباترین حماسهها را آفریده اند. کوردهای خراسان زیر یوغ حاکمین به اصطلاح اسلامی کنونی که با سوء استفادهء دینی در هضم و از بین بردن فرهنگ و زبان کوردی در این دیار، تمام عیار وارد کارزار شدهاند، نخواهند رفت.
در شمال خراسان، در پس هرکوهی، برستیغ هرقله ای، درهم نفسی با هر سرو کوهی ، مرد مبارزی و شیرزنی غریبانه خفته است و سرخی خونش، راه روشن بیداری و حافظ هویت کوردی است. کوردهای خراسان، بشکوه فرزندان این دیارکه صدایشان را متأسفانه جزدرههای زادگاهشان کس نشنیده است، سرافراز تاریخ خود هستند، اما تاریخ نشان میدهد که حاکمین قدرنشناس ایران شرمندهء شرافت و رشادت این فرزندان گمنام بوده و هستند. حرکتهای سازمانیافتهء هضم فرهنگی و از بین بردن زبان کوردی، هویت زدایی و عدم رسیدگی به مطالبات حقطلبانه کوردهای خراسان مایه ننگ حاکمان فرهنگزدا، زنستیز و ضد مردمی است، و تاوان آن را پس خواهند داد.
با نگاهی خلاصهوار و گذرا به تاریخ ایران زمین، نیکنامی مردمان ایران و کوردهای خراسان، و بدنامی حاکمان غاصب به یادگار مانده در دل تاریخ را مرور میکنیم.
در زمان فتحعلی شاه (1797 – 1834 میلادی) ایران در جنگی از روسیه شکست سنگینی خورد و در سال 1813 میلادی طبق قرارداد گلستان، جدایی منطقه گرجستان و نواحی بسیاری از شمال قفقاز را به روسها واگذار کرد.
در سال 1820 میلادی جنگ دیگری با روسیه عواقب فاجعه آمیزی برای ایران داشت. و در سال 1828 میلادی ایران مجبور شد قرارداد ترکمنچای را امضاء کند که طبق آن مناطق ارمنستان و آذربایجان از ایران جدا شد.
دخالت خارجی و تجاوزات ارضی به ایران در دوران ناصرالدین شاه (1848 – 1896 میلادی) و پسرش مظفرالدین شاه (1896 – 1906) شدت گرفت. در سال 1890 میلادی شهر کوردنشین فیروزه در شمال خراسان بدون هیچگونه قراردادی و با زورمداری آشکار از ایران جدا شد.
در پی اعتراضات و تظاهرات گسترده مردم، در سال 1905 میلادی مظفرالدین شاه مجبور شد که تشکیل یک مجلس منتخب مردم را قبول کند. قانون اساسی جدید قدرت سلطنت را محدود کرده (سلطنت مشروط به اجرای قانون اساسی یا همان پادشاهی مشروطه که در آن پادشاه یک سمبل نمادین بود) و حکومت پارلمانی و قدرت نهاد قانونگزار (مجلس) را تأیید میکرد.
در سال 1908 میلادی کودتایی بر علیه حکومت شکل گرفت و ساختمان اولین مجلس ایران توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به توپ بسته شد و در هم فرو ریخت. شاهزاده احمد شاه به شرط احترام به قانون اساسی (پادشاهی مشروطه) به عنوان نایبالسلطنه سوگند خورد.
در طی جنگ جهانی اول (1914 – 1918 میلادی) ارتش انگلیس و شوروی از طریق خاک ایران حملاتی را به عثمانیها (ترکیه امروزی) انجام دادند. در سال 1921 میلادی رضاخان از قشون خود برای یک کودتا بر علیه دولت استفاده کرد و بدینوسیله احمدشاه قاجار بعنوان آخرین پادشاه سلسلهء قاجار برکنار شد و رضاخان پهلوی بعنوان شاه منصوب شد و سلسلهء سلطنتی پهلوی آغاز گشت.
همانطور که در بالا ذکر شد شهر کوردنشین فیروزه (محل استقرار و سکونت کوردهای ایل جلالی) در نوار مرزی شمال خراسان (در 20 کیلومتری جنوب غربی شهرعشقآباد، پایتخت ترکمنستان) در سال 1890 میلادی به توسط اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وقت از ایران جدا شد. بیش ازیک قرن است ترانهای به رسم رشادت و مقاومت برلب کردهای خراسان گل کرده است. ازدرون چشمهء دلها جوشیدن گرفته است. با نمناکی دیدگان برغربت گونهها فروغلتیده است و گاه به بغضی گلوگیر بدل شده و آسمان دل را سخت بارانده است. ترانه ای که درآن آرمان وحسرتی بلند خفته است. ترانهء رهبر شجاع و عالیقدر کورد آن زمان، سردارعیوض خان، ترانهء روح ناآرامی که کالبد مردی را به تپش درآورد و راهی ستیغ قلههایش ساخت تا عزت فرهنگ و هویت ملت کورد دراین دیار را پاس دارد. ترانه سردارعیوض ریشه درتاریخ دارد. تاریخی که اندوه بلند این مبارز و همرهان وهمراهان او را نه برسینه کاغذ که به پهندشت دل توده مردمی و روح صمیمی آنان مرورمی کند.
ترانه سردارعیوض به زمان واگذاری شهر زیبای مرزی کوردنشین فیروزه در شمال خراسان به روسها بازمی گردد. آن زمان که ناصرالدین شاه در نهایت بیکفایتی حدود 120 سال پیش (1890 میلادی) این شهر را بدون هیچگونه واکنشی و قراردادی در واقع بطور غیر مستقیم و با ذلت به زورمداری آنها واگذار کرد، و هم اکنون نیز که سال 2008 میلادی میباشد تمامی ساکنین این شهر کورد هستند که در20 کیلومتری جنوب غربی عشقآباد پایتخت کشور ترکمنستان میباشند. با این خیانت آشکار، ناصرالدین شاه میخواست که از یک طرف میان کوردهای این دیار اختلاف ایجاد کند، و از طرف دیگر خوش خدمتی به بیگانگان (وطن فروشی) را روش کرده و بر علیهء مطالبات بحق مردم خود اجرا و آنان را سرکوب کند.
این بخشش خیانتبار شاه به بیگانگان، بر کوردها بالاخص کردهای جلالی این دیار، چون کوهی ازدرد سنگینی می کرد. آنها این عهد ناجوانمردانه را نپذیرفتند. آنها نتوانستند پشت به سرزمین شان، به خاطره هایشان، پشت به بهشت بریغما رفتهء شهر کوردنشین فیروزه کنند. آنها تاب نیاوردند بیگانه ای را درخانه خویش ببینند. تاب نیاوردند نامحرمی پای درخانهای گذارد که هنوزصدای لالایی مادر با زبان شیرین کوردی در آن می پیچد، هنوز زلال زندگی در آن جاری بود. مگر میشد خانه را به بیگانه سپرد؟ این بیشرمی پادشاه قاجار را مگر میشد تاب آورد؟ اینجا بود که فرزندان آتش پرسوز و گداز کاوه آهنگر به عشق نوروز کاویانی، دوباره غرور کوه را درگرمی خونشان حس کردند، برخاستند آن هم با چه شکوه و با چه عظمتی. هم با متجاوزین خارجی و هم با دشمنان داخلی تا پای جان جنگیدند.
کوردهای ایل جلالی با وجود مشکلات فراوان هنوز هم بعد از 400 سال توانستهاند فرهنگ، زبان و آداب و رسوم خود را بویژه در کشور ترکمنستان
( در منطقهء جنوب عشقآباد و شهر فیروزه ) حفظ کنند. امروز بیش از 90% از کردهای جلالی این دیار در کشور ترکمنستان اسکان دارند. روسها شهرهای عشقآباد و فیروزه را در سالهای 1299 و 1311 هجری- قمری از ایران جدا کردند، که در این هنگام وقایع مرزی فیروزه و جانبازیهای کوردهای جلالی رخ داد.
نبرد نابرابر مردان و زنان ایل، نبرد دلدادگان وطن (با رهبری سردار عیوضخان کورد) با بیگانگان غارتگر (به رهبری محمددردی خان قزاق) و مردان بیشرف حکومت مرکزی، با حمایت طبیعت و کوههای سر به فلک کشیدهء آن دیار تا 12 سال به طول انجامید. روسها حیران حماسه ی فرزندان گمنام کورد در این دیار بودند، درست مثل رقص کردی پیش می رفتند و پا پس می کشیدند. دشمن را به زانو درآورده بودند، بیباکانه شیرمادر را حلال کرده و جنگیدند، ایستادند، نه با یک دشمن بلکه هم با روسها و هم با خائنان داخلی همدست ناصرالدین شاه سخت در ستیز بودند.
بیدردان آرام گرفته درپایتخت همچون همیشه، این بیهنران وطن به تاراج داده، چشم برغیرت فرزندان ایران بسته بودند بی آنکه بدانند قامت کدام صبور در دل این درهها، و دور از امکانات شهری درمقابل انبوه درختان ارس فرو میشکند، بی آنکه بدانند «تحفه گل» کیست و به خونخواهی کدام عزیز برخاسته است. تحفهگل زن سردار عیوضخان مستقر در شهر فیروزه نیز شانه به شانه مردان کورد ایل جلالی با عزمی جزم دشمن را به حیرت و زبونی کشانده بود، و با تلاش برای بازپس گیری شهر فیروزه در صدد حلال کردن خون به ناحق ریخته همسر خود بود.
بدینسان کوردهای خراسان این فرزندان فداکار ایران با متجاوزین روسها جنگیدند و نام نازنین کورد را بر پیشانی تاریخ، بزرگ نوشتند، اما روسیاهی وطنفروشان حاکمیت مرکزی در دل تاریخ طنین انداز است. امروز ترانه سردارعیوضخان، منشوربلند ایستادگی ملتی سرافراز در برابر بیگانگان و ستونپنجم داخلی است. هنوزخون گرم سردارعیوض انبوه دوستان کورد را به برپای ایستادن فرامیخواند وازآن خون سرخ، هزارن چشمه رشادت جوشیده است، که خود مایه مباهات فرهنگ کوردی است. فرهنگ و زبان کوردی هرگز نخواهد مرد.
هنوزفیروزه درحسرت سردارعیوض، تحفهگل وهمه گمنامان فداکاری است که با همهء وجود عشق به کوردیت و وطن را فریاد کردند، هنوزصدایی در درون درههای فیروزه میپیچد، سفیر باد را می شود شنید که مرثیه خوان اوست. شیهه اسبی بیسوار، موی برتنت راست می کند. درختان ارس با احترام به رشادت این توفان برپای ایستاده، ایستاده اند. او رفته است «نامراد و پر آرمان»، او آرزو بردلی رفته است و از آن همه حماسه و ایثار و از آن همه فداکاری و نستوهی تنها ترانه اش به یادگارمانده است. آری آری سردار عیوض راحت بخواب که جوانان کورد این دیار زبان و فرهنگ کوردی را همچون شما پاس داشته و تا ابد تداوم خواهند داد، و شهر کوردنشین فیروزه به حسن خون پاکت، روزی برخواهد گشت. بیش از یک قرن است که لب ها با اندوه می خوانند:
سهرداران سیار بوون دانه وهر چئیان
ههردو زهنگوویئن سهردئر بئزدیان
گولئک لئکهت ژه ناڤ پئل ، یک ژه بیچئیان
گو پسمامئ ئاراز دهشهوتم ژه تئیان
نامئراد و پر ئهرمان سهردار ئهوهزخان
ترجمه:
سردارها سواربر اسب شدند و راهی کوهستان شدند
ناگهان هردو رکاب اسب سردار(عیوضخان جلالی) کنده شد
گلولهای میان کتف سردار و یکی به انگشتان او خورد
گفت: پسرعمویم آراز، ازتشنگی سوختم
نامراد و پرآرمان، سردارعیوض خان